کمال سیستانی | شهرآرانیوز؛ ۲۳ آذر ۱۳۵۷ و حمله به بیمارستان امام رضا (ع) مشهد یکی از غمگینترین حوادث انقلاب اسلامی ایران است که همچنان پس از گذر چهار دهه و اندی از آن، روایتش درد دارد. قصه این تراژدی با یک جمله شروع میشود: «حرکت چماق به دست ها». حرکتی که تازگی ندارد و تنها منحصر به ۲۳ آذر نیست، زیرا که درست یک روز قبل، این گروه را میشود در روایت خاطرات بیمارستان ۱۷ شهریور (۶ بهمن سابق) هم دید. درست توی کوچههای عدل شاه (عدل خمینی (ره) فعلی).
رمضانعلی شاکری که مثل یک شاهد عینی روز نوشت حوادث انقلاب مشهد را در کتاب «انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی» جمع کرده است، مینویسد: «اطراف میدان عدل خمینی (ره)، عده ای چماق به دستِ دولتی حرکت کرده و از خیابان کوهسنگی وارد بیمارستان ۱۷ شهریور شده و تهدید کرده بودند تابلوی بیمارستان را برداشته و تصویر شاه را نصب کنند و عکسهای امام را پاره کرده و با چوب و سنگ عدهای از نگهبانان بیمارستان را مضروب ساخته اند.
چون پزشکان اخیرا از پذیرفتن دفترچههای بیمه ارتشی خودداری کرده اند، افرادی از نظامیان با لباس شخصی وارد بیمارستان شده و با شکستن شیشههای بیمارستان، پزشکان را تهدید و به تعدادی از اتومبیلهای آنها آسیب وارد کرده اند. اصولا برنامه چماق داران اخیرا در اکثر شهرهای ایران به نام طرفداری از شاه اجرا میشود، ولی با مقاومت شدید مردم رو به رو شده و تارومار میشوند. البته امامخمینی (ره) هم در اعلامیهای این گونه چماق به دستان را مفسد فی الارض خوانده اند، توان مقاومت نیافته و اکثرا نابود میگردند.»
ماجرای این روز، اما در این ۴۴ سال بسیار گفته و شنیده شده است. اتفاقی که در یک صبح پاییزی با آفتاب کم جانی در گوشه آسمان رقم خورد، ولی تاریکی و روسیاهی آن تا همیشه بر پیشانی تاریخ باقی ماند. قصه از در پشتی بیمارستان که گویا بیشتر اوقات بسته بوده، شروع میشود. دری که به بخش اطفال نزدیک است. همان چماق دارانی که در آغاز روایت شد و روز قبل در بیمارستان ۱۷ شهریور بودند، آفتاب نیش زده، از این در وارد بیمارستان میشوند و از همان ابتدا مثل گلهای یله هر چه در سر راهشان بوده را میزنند، میشکنند و میکشند.
انگار که خواسته باشند انتقام شکست روزهای گذشته را بگیرند خود را به نزدیکترین بخش میرسانند. بخش اطفال؛ و این نوحه درست از اینجا دم میگیرد. اسناد و مکتوبات منتشر شده در این روز مینویسند: «ساعت ۱۰ صبح عدهای از عوامل ساواک با حمایت نظامیان و شکستن نردههای اطراف بیمارستان، از در جنوبی باغ وارد شده، ابتدا ماشینهای سواری پزشکان و کارمندان بیمارستان را با سر نیزه شکسته؛ پس از آن با تیراندازی و حمله به بخشهای اطفال و داخلی، وارد این بخشها شده، بدون توجه به کودکان بیمار و بیماران بستری آنچه اسباب، اثاثیه، تخت خواب و وسایل میبینند، میشکنند و میروند.» پزشکان به حمایت بیماران میروند، مأموران رژیم سر میرسند و باران گلوله و وحشت شروع میشود.
این خبر دقایقی بعد مثل یک موج که سر به صخره خانهها و کوچههای شهر کوبیده باشد در همه جا پخش میشود و از مردم خشمگین دریایی میسازد که به سمت بیمارستان روان است. ساعتی بعد تحصنی بزرگ شکل میگیرد که اعلامیه آن به دست رهبر معظم انقلاب که در آن دوران یکی از اضلاع مثلث رهبری انقلاب اسلامی در مشهد بودند، نوشته میشود.
روایت این روز در تاریخ مشهد را میتوان در بخشی از شرح مصاحبه رهبر معظم انقلاب با شبکه۲ سیما در بهمن سال۱۳۶۳ شنید.
محرم است و ایشان در مجلس روز سوم عزای امامحسین (ع) که در خانه یکی از علمای مشهد برگزار شده است، حضور دارند که تلفن زنگ میخورد. یکی گوشی را برمیدارد و بعد با سرعت میآید و در گوششان به نجوا خبر حمله به بیمارستان را میگوید؛ «من را پاى تلفن خواستند. رفتم تلفن را جواب دادم؛ دیدم از بیمارستان است و چند نفر از آن طرف خط دارند با کمال دستپاچگى و سراسیمگى مىگویند حمله کردند، زدند، کشتند، به داد برسید. بچههای شیرخوار را زده بودند....» رهبر معظم انقلاب بهتزده بیرون میروند تا از جزئیات خبر بیشتر مطلع شوند.
ماجرا از این قرار است که در این روز، شماری از دانشجویان دانشکده پزشکی در بیمارستان امامرضا (ع) بهدلیل همراهی با مردم انقلابی در محاصره نظامیان هستند و دستور بازداشت آنان صادر و تیراندازی هوایی طولانی شده است. آخرین خبرها حاکی از آن است که دانشجویان در آستانه قتل عاماند و اگر علما خود را نرسانند، معلوم نیست چه اتفاقی میافتد.
وقت اندک است. جمعی از علما که پیشاپیش آنها آیتا... سیدعلی خامنهای، میرزاجواد آقای تهرانی، آیت ا... واعظ طبسی، آیتا... شیرازی، آیتا... سیدکاظم مرعشی و آیتا... مروارید قرار دارند، پس از شنیدن این خبر بیرون میزنند تا خودشان را به بیمارستان برسانند. از جلو بیمارستان صدای بیامان و پیوسته گلوله میآید. برخی فرار میکنند. عدهای نشسته، سرشان را دزدیده و تعدادی پشت ماشینها و پستوی دیوارها پناه گرفتهاند.
رهبر معظم انقلاب در روایت آن روز چنین شرح دادهاند: «به مجرد اینکه رسیدیم آنجا (بیمارستان)، ناگهان جای رگبار گلولهها را دیدیم. بعد که پوکههایش را پیدا کردیم، دیدیم کالیبر۵۰ بوده که برای ساقطکردن هواپیمای متوسط کفایت میکرد. خبرنگارهاى خارجى که آمده بودند، من این پوکهها را نشان مىدادم؛ مىگفتم که این یادگاریهاى ماست؛ ببرید به دنیا نشان بدهید که با ما چگونه رفتار مىکنند.» این سومین حملهای است که بیمارستانهای شهر در کمتر از ۲۴ساعت تجربه کردهاند. روز گذشته نیز چند نفر با همین وجنات نتراشیده به بیمارستان هفدهشهریور میریزند تا تابلو نامی را که از «ششم بهمن» برگشته است، پایین بکشند. آن روز هم گویا نوبت بیمارستان امامرضا (ع) بوده که تا دیروز «شاهرضا» خوانده میشده است.
عقربههای ساعت روی ساعت ۳ عصر که میایستد، روحانیون آخرین چاره را عملی میکنند و دست به تحصن میزنند، تحصنی که در اندک زمانی، خبرش به سراسر کشور میرسد و به یک نهضت بزرگ بدل میشود. این تحصن که تا ۱۳ روزبعد ادامه دارد، در نهایت با عزل سرتیپ عبدالرحیم جعفری، فرماندار نظامی مشهد، در ۵ دی به پایان میرسد، اما بزرگترین تحصن را در تمام دوران مبارزات انقلابی مردم ایران رقم میزند. تحصنی که مانند بسیاری از دیگر وقایع انقلاب اسلامی نبض آن در مشهد تپیدن گرفت.
در ۲۳ آذر ۱۳۵۷، روحانیت مبارز مشهد با محوریت آیتا... خامنهای در محوطه بیمارستان دست به تحصنی گسترده میزدند. این اقدام با استقبال گروههای مختلف مردم روبهرو میشود. رهبر معظم انقلاب که در آن دوران یکی از سه ضلع رهبری انقلاب در مشهد بودند، در خاطرات خود درباره چگونگی آغاز تحصن میگویند: «به ذهنم خطور کرد تحصن کنیم. نشستم و اعلامیهای نوشتم. نوشتم که روحانیان امضا کنند تا تغییر فرمانده نظامی استان در بیمارستان تحصن خواهد بود. برخی از علما امضا کردند و برخی تردید به خرج دادند؛ مثل گذشته.»
متن این اعلامیه که از سوی رهبر معظم انقلاب نوشته شده، بدین شرح است:
«بسمهتعالی»
چنانکه برادران و خواهران مسلمان مطلع هستند پس از راهپیماییهای عظیم در دو روز تاسوعا و عاشورا دولت نظامی به وسیله پستترین و رذلترین ایادی خود دست به تظاهرات خشونتآمیزی علیه مردم مسلمان زده است. این عمل که به تصور قدرتنمایی و تضعیف روحیه مردم انجام میگیرد در مشهد با تلاشهای کودکانه از قبیل شکستن شیشه مغازهها و اتومبیلهایی که حامل تمثال حضرت مستطاب آیتا... العظمی خمینی مدظلهالعالی بودند و نیز با مضروب ساختن مردم به وسیله چماق و سنگ در جادهها و شهرها و روستاها با حمله به مرد و زن بیدفاع انجام گردیده است.
امروز پنجشنبه، سیزدهم محرم روش [یورش]جنایت کارانه مأموران و مزدوران در محوطه بیمارستان شاهرضا به شکلی فجیع و شرم انگیز انجام یافت. مزدوران درب ورودی بیمارستان را شکسته و به اتومبیلهای داخل بیمارستان خسارت وارد آوردند و ابتدا با پرتاب سنگ، سپس با شلیک گلوله و رگبار به داخل بیمارستان و حتی داخل بخشهای اطفال و داخلی حمله کردند. یک کودک از بیماران و چهارده نفر از پزشکان، کارمندان و عابران مجروح گردیدند که هماکنون در بخش جراحی بستری میباشند. این عمل که برخلاف عرف مسلم و مقبول همه ملتها حتی در دوران جنگ است، حاکی از نهایت انحطاط و توحش سران رژیم و کینه پایانناپذیر آنها نسبت به ملت مسلمان ایران است.
اینجانبان به مسئولان نظامی اخطار میکنیم که باید هرچه زودتر عناصر مزدور و اوباش چوببهدست از تمامی سطح استان خراسان ازاله شده و مسئولان دولتی مورد توبیخ قرار گیرند و اعلام میکنیم تا هنگامی که این عناصر از مشهد و سایر شهرها و بخشهای استان جمعآوری نشدند در این بیمارستان متحصن خواهیم بود.
ابوالحسن شیرازی، علی تهرانی، محمدمهدی نوغانی، جواد تهرانی، محمدباقر حکمت، سید کاظم مرعشی، حسنعلی مروارید، مصباح الموسوی، عباس واعظ طبسی، سید علی خامنهای.»
۲۳ آذر ۱۳۵۷
حمله چماقداران به بیمارستان و آغاز تحصن بزرگ مردم مشهد.
۲۴ آذر ۱۳۵۷
امروز جمعیت بیشتری از مردم که اخباربیمارستان را شنیدهاند بیرون آمده و در قالب یک راهپیمایی به سمت بیمارستان حرکت میکنند تا به تحصنکنندگان بپیوندند. در حمله این روز مأموران رژیم به مردم محمدعلی منفرد به شهادت میرسد.
۲۵ آذر ۱۳۵۷
دو روز است که شهر به دست مردم اداره میشود. حتی سر چهارراهها هم خبری از مأموران راهنمایی و رانندگی نیست. شایع شده که امروز تعدادی چماقدار به سمت قوچان حرکت کردهاند. همین موضوع باعث شده است تا تعدادی از جوانان مقابل بیمارستان، چهارراه نادری و خیابان ۶ بهمن (۱۷ شهریور) گوش به زنگ باشند و نگهبانی دهند. در این روز همچنین کارکنان استانداری، فرمانداری، شهرداری، دانشجویان مخابرات، بهداری، دادگستری و بسیاری از سازمانها و ادارات با متحصنان اعلام همبستگی میکنند. عصر هنگام در محوطه بیمارستان بیش از ۱۴۰ هزار نفر پس از پایان سخنرانی آیتا... خامنهای مجسمه شاه را تا بهشت رضا (ع) تشییع میکنند.
۲۶ آذر ۱۳۵۷
ازهاری دستور سرکوب اعتراضات را صادر کرده است برای همین ازهمان ابتدای صبح تانکها و نیروهای بیشمار رژیم، بیمارستان و خیابانهای اطراف را محاصره کردهاند. در دیگر نقاط شهر، اما مردم و دانشجویان با در دست داشتن پلاکارد در حال تظاهرات و راهپیمایی هستند. کارمندان راهآهن و شرکت واحد و فرمانداری مشهد هم به متحصنان پیوسته اعلام همبستگی میکنند.
۲۷ آذر ۱۳۵۷
این روز از طرف امام خمینی (ره) در سراسر ایران تعطیل عمومی و مراسم راهپیمایی اعلام میشود. در این روز همچنین به مناسبت هفتمین روز شهادت محسن کاشانی مراسمی اعتراضی در بهشت رضا (ع) برپا میشود.
اول دی۱۳۵۷
تعدادی از مردم در حال توزیع نفت هستند. هوا سرد شده و بعضی مناطق سوخت ندارند. در محوطه بیمارستان آیتا... خامنهای در حال سخنرانی است. در این موقع بالگرد فرماندار نظامی جدید (شاهپور) از روی سر مردم میگذرد و او شهر را بازدید میکند، اما چیزی جز مردم معترض با مشتهای گره کرده که شعار «مرگ بر شاه» سر میدهند، نمیبیند.
۲ دی ۱۳۵۷
عده زیادی از مردم مشهد در اطراف منزل آیتا... شیرازی تجمع و تظاهرات میکنند، اما سرلشکر میرهادی فرمانده لشکر شرق ساعت ۳ عصر چهارراه نادری را بسته و مردم را به گلوله میبندد.
۳ و ۴ دی۱۳۵۷
تظاهرات هر روز گستردهتر میشود. مردم با قطع درختان میدان شاه آنها را پایین پای مجسمه رضا شاه آتش میزنند. در ادامه کشتار بیسابقه میرهادی سبب میشود تا آیتا... شیرازی طی تلگرافی به ازهاری چنین بنویسد: «اگر میرهادی تا ۴۸ ساعت دیگر مشهد را ترک نکند، زنده نخواهد ماند.»
۵ دی۱۳۵۷
از سوی علما و مراجع عزای عمومی اعلام شده است، راهپیمایی بسیار بزرگی صورت میگیرد و در نهایت قطعنامه پایان تحصن در شامگاه این روز قرائت میشود که عقبنشینی نیروهای رژیم و آزادی زندانیان از جمله مفاد آن است.